رئیس جمهور قدیمی آمریکا،اوباما را به قتل متهم دانست
ترجمه توسط حمید محوی ترجمه توسط حمید محوی


Un ex-président américain accuse Obama d’être un assassin

par Bill Van Auken

Mondialisation.ca, Le 29 juin 2012

wsws.org 
Article original, WSWS, paru le 27 juin 2012

http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=31684

Traduit du français par Hamid Mahvi

 


 


نوشتۀ بیل وون اوکن

29 ژوئن 2012، مرکز مطالعات جهانی سازی

 

مقاله ای از جیمی کارتر، سی و نهمین رئیس جمهور ایالات متحده، روز شنبه در نیویورک تایمز منتشر شد، که در آن به شکل فوق العاده ای دولت اوباما را به دلیل اقدام به قتل، نقض جنایتکارانۀ حقوق بشر و نقض قانون اساسی آمریکا محکوم دانست.

در مقاله اش زیر عنوان «ترازنامۀ خشونت و اعمال غیر عادی» جیمی کارتر نوشته است : «مدارکی که بر اساس آن مقامات عالی رتبه افرادی را در خارج از کشور هدف قرار می دهند، و از جمله شهروندان آمریکائی، تنها تازه ترین گواه نگران کننده در مورد وسعت نقض حقوق بشر توسط کشور ما است.»

با اشاره به مفاد قانون مجوز دفاع ملّی (1) که به شکل غم انگیزی شناخته شده است، در 31 دسامبر سال گذشته توسط اوباما به تصویب رسید، کارتر می نویسد : «قانون جدید به رئیس جمهور اجازه می دهد که هر فردی را که به همکاری با سازمان های تروریستی یا سازمان های وابسته به آن مضنون تشخیص دهد به شکل نامحدود زندانی کند، یعنی قدرتی گسترده و مبهم که می تواند در نبود نظارت به سوء استفاده در دادگاه ها و کنگره بیانجامد.» به وسیلۀ شنود مکالمات تلفنی و بهره برداری از داده های الکترونیکی بی آن که نیازی به مجوز قانونی باشد.

در مورد حملات پهپادهای آمریکائی، رئیس جمهور سابق اضافه کرد، «بر اساس قاعده ای اختیاری هر فردی که زیر بمباران پهپادها کشته شود دشمن و تروریست اعلام می گردد؛ مرگ زنان و کودکان بی گناهی که در مجاورت بمباران ها به وقوع می پیوندد، به عنوان امری اجتناب ناپذیر تلقی می شود...نمی دانیم چه چند صد غیر نظامی بی گناه در این حملات کشته شده اند، و با آگاهی به این امر که هر یک از حملات توسط بالاترین مقامات واشینگتن تأییده شده است. چنین وقایعی در گذشته ناممکن بود.»

مقالۀ جیمی کارتر همان روزی منتشر شد که سفیر پاکستان در سازمان ملل متحد در مقابل کمیسیون حقوق بشر در سازمان ملل متحد از حملات پهپادهای آمریکائی بر فراز آسمان کشورش شکایت می کرد. بر اساس گزارش سفیر پاکستان طی این بمباران ها «صدها نفر از افراد بی گناه که بخشی از آنها را زنان و کودکان تشکیل می داده اند کشته شده اند.» او مشخصا اعلام کرد که تنها در سال 2010 تعدائ قربانیان غیر نظامی در پاکستان 957 نفر بوده است.

کارتر در عین حال دولت را به ادامۀ فعالیت هایش در اردوگاه زندانیان در خلیج گوآنتانامو در کوبا محکوم کرد. جیمی کارتر مشخصا از حضور 169 زندانی پرده برداشت که «نیمی از آنها را آزاد شدنی اعلام کرده اند» ولی با این وجود ممکن است هرگز آزادیشان را بدست نیاورند» و بقیه «هیچ چشم اندازی برای مشخص شدن جرائمشان و یا دادگاهی شدن ندارند.»

در موارد نادری که زندانیان در دادگاه نظامی حضور یافتند، کارتر می گوید که متهمان «بیش از صدها بار به روش «واتربوردینگ» (شبیه سازی خفگی در آب) شکنجه شده بودند، با سلاح نیمه اتوماتیک و مته برقی تهدید شده بودند، و حتی آنها را تهدید کرده بودند که به مادرانشان تجاوز جنسی خواهند کرد.» او در ادامه می گوید : «موضوع حیرت آور این است که چنین مواردی نمی تواند در دفاع از متهمان مطرح گردد زیرا دولت مدعی می شود که چنین مواردی زیر پوشش امنیت ملی انجام گرفته است.»

با قطع نظر از اعتراضی که می تواند به چنین مواردی از دیدگاه اخلاقی وارد بداند، ولی هیچ تردید وجود ندارد که موضوع مهمی که در گفتمان کارتر حائز اهمیت می باشد، این است که رئیس جمهور قدیمی نگرانی عمیق خود را در مورد اعمال تبهکارانۀ دولت آمریکا به دلیل به مخاطره افتادن سیاست خارجی آمریکا مطرح کرده است. زیرا نه تنها روش های به کار برده شده خصومت ملت های جهان را علیه آمریکا برمی انگیزد، بلکه علاوه بر این واشینگتن را از لفافۀ حقوق بشر و دفاع از دموکراسی که معمولا در سیاستهایش به کار می برد محروم می سازد، یعنی روشی که امپریالیسم آمریکا از آغاز ظهورش در اواخر قرن نوزدهم به شکل برجسته ای به کار بسته است.

خود جیمی کارتر نیز طی دوران ریاست جمهوری اش به شکل بارزی با همین کارت «حقوق بشر» بازی کرده است، در حالی که دولت او از رژیم شکنجه گر شاه در ایران حمایت می کرد، و با پشتیبانی سازمان سیا، مبتکر شورش اسلام گرایان در افغانستان بود. و باید دانست که در دکترین کارتر اساسا حق استفاده از نیروی نظامی  برای گسترش تسلط آمریکا بر منابع نفتی در خلیج فارس به رسمیت شناخته شده است.

جیمی کارتر، افسر ارشد نیروی دریایی و متخصص زیردریایی را در سال 1977 وارد کاخ سفید کرده بودند تا اعتبار و نام ریاست جمهوری را که  امپریالیسم آمریکا در ویتنام و در جریان تبهکارانۀ واترگیت خسارات زیادی به آن وارد ساخته بود ترمیم کند. ولی با این وجود، می بینیم که نزدیک به چهار دهه بعد، روش های فرا قانونی و تبهکاری در کاخ سفید دورا دور از آن چه در دوران ریچارد نیکسون به وقوع پیوسته بود پیشی گرفته است.

تردیدی وجود ندارد که کارتر در نگارش مقاله اش کاملا با دقت تمام کلماتش را سنجیده است تا از هر گونه اغراق اجتناب کند. در واقع، نام اوباما در هیچ کجای مقالۀ او دیده نمی شود. با این وصف، در نخستین جملات از مقالۀ خیلی بلندی یاد می کند که روز اوّل ژوئن در نیویورک تایمز منتشر شد که گزارشی است دربارۀ اوباما که چگونه او شخصا «فهرست افرادی را که باید کشته شوند» و انتخاب قربانیانش را به عهده می گیرد و چگونه پروندۀ حملات پهپادها را امضا می کند، در حالی که کاملا می داند که غیر نظامیان بی گناه کشته خواهند شد.

در چنین شرایطی، کارتر با استفاده از کلمۀ «قتل» برای تشریح حملات پهپادها، معنای روشنی را صادر می کند. رئیس جمهور قدیمی آمریکا، رئیس جمهور فعلی آمریکا را محکوم به جنایت جنگی و قتل می داند.

در سن 88 سالگی، کارتر یک تماشاگر بی طرف است، بیشتر به ارثی که به او رسیده فکر می کند تا به منافع سیاسی. مشاهدات او واقعا بی نظیر و استثنائی است زیرا در همان مقامی بود که اوباما، و عضو همان حزبی است که اوباما و حتی از اوباما طی انتخاباتش حمایت کرد.

ولی پرسش اینجاست که چه عاملی موجب شد که او در فاصلۀ چهار مانده به انتخابات ریاست جمهوری، به چنین حملاتی علیه کاندیدای حزب خودش و رئیس جمهور وقت آمریکا دست بزند؟

او باید به این نتیجه رسیده باشد که نظام سیاسی در آمریکا به اندازه ای در تبهکاری سقوز کرده و تهدید دولت پلیسی به آنچنان ابعادی رسیده که برای او وقت آن رسیده است تا صدایش را به گوش های شنوا برساند.

کارتر اعلام کرده است که این فعالیتهای جنایتکارانه با پشتیبانی دو جانبۀ قوۀ اجرائی و قوۀ قانون گذاری  و عملا «در توافق عمومی» انجام گرفته است. در واقع، برای سنجش نظریاتش، تفاسیری که در مقاله اش مطرح کردهف باید آن را از دیدگاه سیاسی انفجاری تلقی کنیم، که البته در رسانه های همگانی ندیده گرفته شده است.

دوازده سال پس از سرقت آرای ریاست جمهوری در سال 2000، درس اساسی که می توان از این دوران حیاتی زندگی سیاسی در آمریکا آموخت این است که بیش از پیش : در طیف رهبران سیاسی آمریکا هیچ اصل و اساسی برای دفاع از حقوق دموکراتیک و روش های قانون گذاری وجود ندارد.

شکاف بی سابقه بین رهبریت الیگارشی مالی و توده های کارگر – که بیش از پیش و دائما طی این دوران تعمیق پیدا کرد – کاملا با چنین حقوقی و چنین روش هایی ناسازگار است.

کلمات کارتر اخطار کننده است. تهدید دولت پلیسی آمریکا و کاربرد روش های کشتارگر در خارج توسط امپریالیسم آمریکا حتی علیه طبقۀ کارگر در خود آمریکا، واقعا در حال گسترش است. در نتیجه طبقۀ کارگر باید خود را برای بسیج نیروی سیاسی مستقل علیه نظام بهره کشی سرمایه داری که منشأ چنین تهدیداتی هستند آماده کند.

 

پی نوشت :

1)

National Defense Authorization Act, NDAA


 


July 4th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی